جدول جو
جدول جو

معنی نیم رسی - جستجوی لغت در جدول جو

نیم رسی
(رَ)
نیم رس بودن. نیم رسیدگی. رجوع به نیم رس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیم راه
تصویر نیم راه
وسط راه، میانۀ راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیک رای
تصویر نیک رای
نیک اندیشه، آنکه رای و تدبیر نیکو دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم دست
تصویر نیم دست
تخت، مسند، برای مثال دست آفت بدو چگونه رسد / تا در او نیم دست دستور است (انوری - ۶۷)، نیمکت
فرهنگ فارسی عمید
(عِ زَ)
نیم رس. نیم پخته. نیم خام: امرود نیم رسیده سخت باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، نورسیده. نوخاسته. نوجوان. رجوع به رسیده به معنی بالغ شود:
باش که این پادشه هنوز جوان است
نیم رسیده یکی هزبردمان است.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(عُ)
شراب و ثمر و سبزه که خوب نرسیده باشد. (آنندراج). نیم پخته. نیم خام. که نه کاملاً رسیده است و نه نارس است بلکه میان آن دو است. (یادداشت مؤلف). از خامی وکالی درآمده اما هنوز قوام و نضج نگرفته و پخته ناشده. که تازه رسیده و به غایت نبالیده است:
چیده هرکس بر به قدر دانش از بستان فیض
میوۀ ما نیم رس از شاخسار افتاده است.
دانش (از آنندراج).
نوخطی سلسله جنبان جنون است مرا
سبزه نیم رسی تشنه به خون است مرا.
صائب (از آنندراج).
، مرغ بال و پر نو برآمده که پرواز از او خوب نیاید. (آنندراج).
- پر و بال نیم رس، که تازه برآمده و هنوز قوت و قوام نیافته است:
به خون خویش زنم غوطه گرکنم پرواز
چو طایری که پر و بال نیم رس دارد.
وحید (آنندراج).
، نه چندان رسا. که به نشانه رسد اما اثر نکند:
تا چند ز همراهی دل باز پس افتم
چون ناوک طفلان به نشان نیم رس افتم.
ذوقی (از آنندراج).
، نیمه تمام:
خجل از ناله کنم فاخته و بلبل را
از خموشی نفس نیم رسی یافته ام.
اسیر (از آنندراج).
، تیری که به نشانه رسد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود
لغت نامه دهخدا
نیم رو، نیمه ای از صورت و رخساره، نیم رخ، یک طرف صورت،
- نیم روی بر خاک نهادن، نیم رو خاکی کردن، گونه بر خاک سائیدن به علامت نهایت انکسار و تذلل و انقیاد و تملق:
بر خاک نیم روی نهم پیش تو چو سگ
وآنگه چو سگ به لابه بلاکش تر آیمت،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیم رسمی
تصویر نیم رسمی
نیمدوستوری نیم آیینی آنچه که رسمی باشد ولی نه کاملا: (لباس نیمه رسمی) : (اعضا صنف... از کناره گیری نیمه رسمی اش نا راضی بودند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم پری
تصویر نیم پری
حالت تربیع در ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
نیمدوستوری نیم آیینی آنچه که رسمی باشد ولی نه کاملا: (لباس نیمه رسمی) : (اعضا صنف... از کناره گیری نیمه رسمی اش نا راضی بودند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم مست
تصویر نیم مست
آنکه کاملا مست نشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم رنگ
تصویر نیم رنگ
رنگ باخته کم رنگ، ناتمام ناقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم راه
تصویر نیم راه
وسط راه میانه راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم راست
تصویر نیم راست
چیزی که کاملا راست بلند نشده، پرده ایست از موسیقی قدیم: (گفتی ازان قول که قوال راست گفتی گه درست گهی نیم راست) (امیرخسرو. جها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک روی
تصویر نیک روی
حالت و کیفیت نیک رو: خوش روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک رای
تصویر نیک رای
آنکه رای و تدبیرش مقرون بصلاح و صواب باشد: نیک اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
میوه ای که هنوز نرسیده و پخته نشده، مرغی که پر و بال آن هنوز در نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم دست
تصویر نیم دست
((دَ))
تخت، مسند کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
Semiofficial, Semiofficially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
semi-officiel, semi-officiellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
半官方的 , 半官方地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
nusu rasmi, kwa nusu rasmi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
반공식의 , 반공식적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
yarı resmi, yarı resmi olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
অর্ধ-সরকারী , আধা-সরকারিভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
अर्ध-आधिकारिक , अर्ध सरकारी रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
semi-oficial, semioficialmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
semi-ufficiale, semi-ufficialmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
semi-offiziell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
semi-officieel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
напівофіційний , півофіційно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
полуофициальный , полуреально
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
półoficjalny, półoficjalnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
semi-oficial, semi-oficialmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیمه رسمی
تصویر نیمه رسمی
半公式の , 半公式に
دیکشنری فارسی به ژاپنی